گاهی یک سؤال به ظاهر ساده—آیا جهان جای امنی است یا نه؟!—مثل یک دکمهی مخفی زیر پوست ما کار میکند. دکمهای که اگر روی «امن» باشد، زندگی طعمِ نانِ تازهی صبحِ جمعه میدهد 🍞🌤️؛ و اگر روی «ناامن» گیر کند، حتی در بهترین موقعیتها هم بدنمان آمادهی فرار میماند 🏃♂️💨.
من دکتر مصطفی امیری هستم (متخصص مغز و اعصاب، بورد تخصصی از دانشگاه تهران، فلوشیپ اختلالات خواب از اسپانیا) و میخواهم با زبان خودمانی اما دقیق و علمی، نشان بدهم چرا پاسخ به آیا جهان جای امنی است یا نه؟! فقط یک «نظر» نیست؛ یک «تنظیمگرِ عصبی-بدنی» است که میتواند سلامت روان، سلامت جسمی، روابط و حتی شخصیت را از ریشه بازطراحی کند ✅🧩
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! چرا این سؤال، «فرمانروای پنهان» زندگی ماست؟ 🎛️🧠
مغز ما دنیا را مثل نقشه میخواند، نه مثل کتاب 📍
مغز برای بقا ساخته شده، نه برای فلسفهبافیهای شبانه 😄. پس وقتی میپرسیم آیا جهان جای امنی است یا نه؟! مغز دنبال «تعریفِ جهان» نیست؛ دنبال «برآوردِ خطر» است.
اگر این برآورد به سمت ناامنی برود، بدن وارد حالت دفاع میشود: عضلات سفت، تنفس سطحی، خواب سبک، حساسیت بالا به لحن آدمها، و یک «آمادهباش» که انگار همیشه در میدان آزادی وسط ترافیک گیر کردهای 🚦😵💫.
امنیت، بیشتر از آنکه “فکر” باشد، “حسِ بدنی” است 🫀
خیلیها میگویند: «من میدانم دنیا امن است، ولی حسش نمیکنم.» و این جمله یعنی کل ماجرا همینجاست:
دانستن در قشر پیشانی مغز (پیشرفته و منطقی) مینشیند؛
اما حس کردن امنیت در لایههای قدیمیتر و عمیقتر بدن—سیستم عصبی خودکار، ضربان، روده، پوست، تنفس—حکم صادر میکند.
پس ممکن است «منطق» بگوید امن، اما «بدن» بگوید: «نه عزیزم، فعلاً سپر بالا!» 🛡️
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! پاسخ واقعی در «نوروسپشن» و اعصاب خودکار پنهان است ⚡🌿
نوروسپشن یعنی بدن قبل از تو تصمیم میگیرد 👀🧠
بدن ما یک رادارِ بیصدا دارد که قبل از اینکه آگاهانه بفهمیم، محیط را اسکن میکند: چهرهها، صداها، فاصلهها، بوها، حتی سرعت حرکت آدمها. به این فرآیند «نوروسپشنِ امنیت/خطر» میگویند.
یعنی ممکن است وارد اتاقی شوی و هنوز سلام نکرده، دلت «بیدلیل» شور بزند… و بعد بفهمی لحن فضا تند بوده. بدن زودتر فهمیده! 😅📡
سه حالت کلاسیکِ بدن: امن، آمادهباش، خاموشی 🟢🟠🔴
بدن معمولاً بین سه وضعیت میچرخد:
- 🟢 امنیت/ارتباط: چشمها نرم، صدا گرم، تنفس عمیق، فکرها خلاقتر، شوخیها طبیعیتر 😄✨
- 🟠 تهدید/جنگ-گریز: دلشوره، تندی ضربان، حواسپرتی، کنترلگری، بیخوابی، تحریکپذیری 😬🔥
- 🔴 یخزدگی/خاموشی: بیحسی، قطع ارتباط، خستگیِ عجیب، کنارهگیری، «حوصله هیچچیز ندارم» 🧊😶
این نگاه به حالتهای عصبی-بدنی در چارچوب نظریههای تنظیم خودکار (از جمله «پلیواگال») پرکاربرد است؛ هرچند درباره بعضی جزئیات آن در جامعه علمی بحثهایی وجود دارد، اما اصلِ کلیدیاش مهم است: «بدن با نشانههای امنیت، آرام میشود و با نشانههای تهدید، دفاع میکند.»
امنیت مثل Wi-Fi است؛ اگر سیگنال ضعیف شود، رفتارها عوض میشود 📶😅
وقتی حس امنیت پایین میآید، آدمها اغلب «بد» نمیشوند؛ «دفاعی» میشوند.
یکی پرحرف میشود تا کنترل کند 🎭
یکی سرد میشود تا آسیب نبیند 🧊
یکی گیر میدهد چون مغزش دنبال نقطهضعف میگردد 🔍
و بعد، همه به هم میگوییم: «چه آدم عجیبی!» درحالیکه پشت صحنه، بدن دارد میگوید: «جهان شاید امن نیست… مراقب باش.» 🛑
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! این باور از کجا میآید؟ طرحوارهها، دلبستگی، و “جهانِ مفروض” 🧩🌍
«جهانِ مفروض» یعنی آن چیزی که بیصدا به آن تکیه میکنیم 🏗️
خیلی از ما یک سری فرضهای زیرپوستی داریم:
«دنیا عموماً خیرخواه است یا خطرناک؟»
«اتفاقها معنی دارند یا هرلحظه ممکن است بیهوا فرو بریزند؟»
این ایده در روانشناسی تروما با مفهوم “جهانِ مفروض/assumptive world” و نظریههای مشابه مطرح شده که میگوید رویدادهای سخت میتوانند باورهای بنیادین مثل «خیرخواهی جهان» را متلاشی کنند
دلبستگی: اولین نسخهی “جهان” در آغوش ساخته میشود 🤱🫶
برای مغزِ کودک، «جهان» یعنی مراقبش.
اگر بارها تجربه کند که وقتی میترسد، کسی میآید؛ وقتی گریه میکند، کسی میفهمد؛ وقتی اشتباه میکند، تحقیر نمیشود… بدنش کمکم روی «امن» تنظیم میشود 🟢.
اما اگر مراقبت ناپایدار، تهدید، بیتوجهی یا خشونت باشد، بدن یاد میگیرد: «خطر ممکن است هر لحظه از راه برسد» 🟠.
تحقیقات مختلف نشان دادهاند الگوهای دلبستگی با سلامت روان و حتی برخی پیامدهای جسمی در طول زمان مرتبطاند.
نکتهی ظریف: «امن بودن جهان» به معنی «بیخطر بودن جهان» نیست 🎯
اینجا همان جایی است که خیلیها اشتباه میکنند:
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! قرار نیست پاسخِ کودکانهی «هیچ خطری نیست» داشته باشد.
پاسخِ بالغ و شفابخش این است:
✅ «خطر وجود دارد… اما من منابعی برای مدیریت دارم: رابطه، مهارت، کمک، معنا، بدنِ تنظیمشده.»
این جمله، هم واقعگراست، هم آرامبخش. مثل کمربند ایمنی: تصادف را حذف نمیکند، ولی تو را از خرد شدن نجات میدهد 🚗🛡️
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! وقتی پاسخ در بدن “ناامن” باشد، چه بلایی سر روان و جسم و روابط میآید؟ 🧠🫀👥
بدنِ ناامن، هزینهی پنهان دارد: «بارِ آلواستاتیک» 🎒
وقتی بدن مدتها در حالت آمادهباش بماند، یک فرسایش تدریجی شکل میگیرد؛ چیزی شبیه «هزینهی دائمیِ روشنبودنِ چراغها». در پزشکیِ استرس به این فرسایش تجمعی، «بار آلواستاتیک» میگویند؛ مفهومی که در پژوهشهای جدید هم در ارتباط با خطرات قلبیعروقی و پیامدهای استرس مزمن بررسی شده است.
روان: اضطراب، افسردگی، وسواسِ کنترل، و ریزشِ لذت 🎭
بدن ناامن معمولاً این شکلها را تولید میکند:
- «همهچی باید تحت کنترل من باشد» 🎮
- «اگر رها کنم، خراب میشود» 🧱
- «به کسی نمیشود تکیه کرد» 🧊
- «هر اتفاق خوبی، پشتش یک فاجعه دارد» 🌪️
و بعد آدم میبیند وسط یک مهمانی خوب، مغزش دارد تهدیدها را فهرست میکند؛ انگار پلیسِ نامحسوسِ شادی است 👮♂️😅
جسم: خواب، گوارش، ایمنی، دردهای مزمن، قلب 🩺
بدنِ ناامن عاشق علامتدادن است:
- خواب سبک یا بیخوابی 🌙
- روده تحریکپذیر، نفخ، دلپیچه 🍽️
- سردرد/میگرن یا تنش گردن 💢
- دردهای پراکنده و خستگی 🥴
- تپش قلب و حساسیت به استرس
حتی پژوهشهای جدیدتر به ارتباط «ادراک امنیت» با شاخصهای تنظیم خودکار مثل HRV پرداختهاند؛ یعنی امنیت فقط حس نیست، قابل اندازهگیری هم هست.
روابط: وقتی دنیا ناامن حس شود، عشق هم گاهی شبیه میدان مین میشود 💣💔
در روابط، ناامنی معمولاً با دو نقاب میآید:
- نقابِ چسبیدن: «تو بروی، من میریزم» 🧷
- نقابِ دور شدن: «اگر نزدیک شوم، آسیب میبینم» 🧊
در هر دو حالت، مشکل “عشق” نیست؛ مشکل “سیستمِ امنیت” است. گاهی تنها چیزی که رابطه نیاز دارد، نه حرفهای بیشتر… بلکه «تنظیمِ بدن در کنار هم» است: همنَفَسی، تماس امن، نگاهِ آرام، صدای مهربان
شخصیت: ناامنی میتواند آدم را تبدیل به نسخهی “محافظِ خودش” کند 🛡️
وقتی پاسخ آیا جهان جای امنی است یا نه؟! در بدن «نه» باشد، شخصیت ممکن است دفاعیتر شکل بگیرد:
- کمالگرایی مثل زره ✨🛡️
- بدبینی مثل چتر ☂️
- طعنه مثل سلاح 🎯
- بیاعتمادی مثل قفل 🔒
و خبر خوب؟ شخصیت، سنگ نیست؛ الگوی تکرارشونده است. و الگوها قابل بازنویسیاند ✍️✅
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! چطور رویکرد را عوض کنیم تا بدن هم باور کند؟ 🔄🌿
اصلِ طلایی: با بدن باید با زبانِ بدن حرف زد 🗣️➡️🫀
بدن با منطق قانع نمیشود؛ با تجربه قانع میشود.
پس اگر میخواهیم پاسخ آیا جهان جای امنی است یا نه؟! از «نه» به «عموماً بله» تغییر کند، باید تجربههای کوچکِ امنیت را انباشته کنیم؛ مثل قطرههایی که سد میشوند 💧🏞️
۱) تمرینِ «میکرو-امنیت»؛ امنیت در مقیاسِ یک دقیقه ⏳🟢
سه ریزتمرینِ ساده ولی عمیق:
- 👁️ چشم نرم: ۲۰ ثانیه به یک نقطه نگاه کن و پلکها را کمی رها کن
- 🌬️ بازدم بلندتر: بازدم را کمی طولانیتر از دم کن (نه زورکی)
- 🧠 جملهی تنظیمگر: «الان، همین لحظه، من در این اتاق امنم»
اینها مثل پیامک به سیستم عصبیاند: «خطر فوری نداریم» 📩
۲) بازنویسیِ سؤال با یک نسخهی بالغ و مهربان 💡
بهجای اینکه مغز را مجبور کنیم بگوید «دنیا امن است»، سؤال را بالغتر میکنیم:
- «در این موقعیت، چه نشانههایی از امنیت دارم؟» 🔍
- «من چه منابعی برای مدیریت دارم؟» 🧰
- «چه کسی/چه چیزی میتواند به تنظیم بدنم کمک کند؟» 🤝
اینجا، نگاه ما از جهانِ مطلق به واقعیتِ قابل مدیریت میآید—و این تغییر، بدن را آرامتر میکند ✅
۳) رابطه بهعنوان دارو: همتنظیمی (Co-regulation) 🤝🫶
بدن انسان برای تنها جنگیدن ساخته نشده. نظریههایی مثل Social Baseline Theory میگویند مغز بهطور طبیعی انتظار دارد بخشی از بارِ خطر و تلاش را در حضور رابطهی امن “کم” کند. یعنی «تنها بودن» هزینه دارد و «حضور امن» یک تنظیمکننده است.
پس گاهی پاسخِ آیا جهان جای امنی است یا نه؟! از مسیرِ “یک رابطهی امن” تغییر میکند، نه از مسیرِ یک جملهی انگیزشی.
۴) ذهنآگاهیِ ضدکلیشه: نه برای «آرامش»، برای «دیدنِ سیگنالها» 🔦
ذهنآگاهی قرار نیست تو را تبدیل به بودا کند 😄🧘♂️
کار اصلیاش این است:
✅ تشخیص بدهی چه زمانی بدن وارد حالت دفاع شد (قبل از اینکه دعوا راه بیفتد، قبل از اینکه پیام تند بدهی، قبل از اینکه یخ بزنی)
این یعنی شخصیتت یک “ثانیه” فاصله پیدا میکند… و همان یک ثانیه، معجزهی انسانی است ⏳✨
۵) جدولِ سریع: بدنِ امن vs بدنِ ناامن (نسخهی قابلچسباندن به یخچال!) 🧊📌
| نشانهها 🧩 | وقتی پاسخ بدن به آیا جهان جای امنی است یا نه؟! «بله» است 🟢 | وقتی «نه» است 🟠/🔴 |
|---|---|---|
| تنفس 🌬️ | عمیقتر، پایینتر | سطحی، تند یا حبسشده |
| صدا 🎙️ | گرمتر، نرمتر | تیزتر، دفاعی یا بیروح |
| توجه 👀 | گسترده، منعطف | تونلی، گیرکرده روی تهدید |
| رابطه 🤝 | نزدیکی راحتتر | چسبیدن یا دوری افراطی |
| خواب 🌙 | پیوستهتر | سبک، پُر بیداری، کابوس |
| بدن 🫀 | گوارش بهتر، تنش کمتر | دلپیچه، تپش، دردهای تنشی |
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! نقشهی آینده: وقتی تکنولوژی هم وارد «امنیتِ عصبی» میشود 🤖📈
بیوفیدبک و HRV: دیدنِ امنیت روی نمودار 📊
وقتی شاخصهایی مثل HRV بالا و انعطافپذیرتر باشد، معمولاً با تنظیم بهتر خودکار در ارتباط است. ابزارهای بیوفیدبک و تمرینهای تنفسیِ هدایتشده میتوانند کمک کنند آدم «امنیت» را از حالت مفهوم، به حالت تجربهی قابل مشاهده نزدیک کند 📈🌿 (منابع پژوهشی مرتبط در انتهای مقاله آمدهاند).
هوش مصنوعی و درمانهای دیجیتال: مربیِ آرامسازیِ شخصیسازیشده 🎧
دنیا دارد به سمت آموزشهای شخصیسازیشده برای خواب، اضطراب، و تنظیم هیجان میرود: برنامههایی که الگوی استرس را میفهمند و تمرین مناسب پیشنهاد میدهند—البته نه جایگزین درمان، اما یک کمککنندهی جدی برای خیلیها ✅🤖
الف) افسانه یا واقعیت دربارهی آیا جهان جای امنی است یا نه؟! 🧩✅
افسانه ۱: «اگر بگی جهان امنه، پس سادهلوحی!» 🙃
واقعیت: امنیت یعنی «من منابع و مهارت دارم»، نه اینکه «خطر وجود ندارد». امنیتِ بالغ، هم چشم باز دارد، هم قلب آرام 👁️🫶
افسانه ۲: «این فقط یک فکره، با فکر مثبت حل میشه» 🌈
واقعیت: بخش بزرگی از پاسخ آیا جهان جای امنی است یا نه؟! در بدن و سیستم عصبی خودکار شکل میگیرد. باید با تجربههای بدنی و رابطهای هم کار کرد 🫀🤝
افسانه ۳: «اگر دنیا ناامن حس میشه، یعنی شخصیتت بد شده» 🧨
واقعیت: اغلب این یک الگوی دفاعیِ آموختهشده است؛ قابل فهم، قابل درمان، قابل بازنویسی ✍️✅
افسانه ۴: «امنیت یعنی همیشه آرام باشم» 😌
واقعیت: آدمِ سالم هم میترسد، هم عصبانی میشود؛ فرقش این است که “برمیگردد” 🔄. امنیت یعنی توانِ برگشتن به تعادل 🌿
ب) جدیدترینها، جالبترینها و عجیبترینها دربارهی آیا جهان جای امنی است یا نه؟! 🔬🌍✨
جالبترین: «ادراک امنیت» با بدنِ قلب هم حرف میزند 🫀
پژوهشهای جدید روی رابطهی ادراک امنیت (neuroception of safety) و شاخصهای تنظیم خودکار مثل HRV کار کردهاند؛ یعنی امنیت یک حس شاعرانه نیست، ردپای فیزیولوژیک دارد 📈
عجیبترین: کودکِ ۵ ساله هم میتواند آلواستاتیکلود را بالا ببرد (بیسروصدا!) 🎒
کارهای جدیدتر در حوزهی ایمنی و سلامت نشان میدهند مواجههی کودک با adversity (فقر، خشونت، تبعیض، جدایی، اختلالات خانوادگی…) میتواند تغییرات خاموش در نشانگرهای ایمنی و کاردیومتابولیک ایجاد کند—سالها قبل از اینکه بیماری «بلند» شود.
ترینِ مهم: بزرگترین دشمن امنیت، “ابهامِ دائمی” است 🌀
تهدیدهای واضح، یکجورند؛ اما ابهامِ کشدار (نه میدانم چی میشود، نه میدانم کی…) سیستم عصبی را بدجور فرسوده میکند. مغز ابهام را مثل صدای زنگِ نامعلوم میگیرد: «کی بود؟ چی میخواست؟» ☎️😬
نقلقولِ الهامبخشِ علمی (با ترجمهی خودمانی) 🎙️
یکی از پیامهای کلیدی در ادبیات پلیواگال این است که «بدن ما در حضور نشانههای امنیت، دسترسی به ارتباط و همتنظیمی پیدا میکند»؛ یعنی امنیت، راهِ ورود به رابطه است و رابطه، یکی از راههای امنیت.
پ) نظرات واقعی مردم در مورد آیا جهان جای امنی است یا نه؟! از سراسر جهان 🌍🗣️
(اسامی و برخی جزئیات برای حفظ حریم شخصی افراد، تغییر داده شدهاند.)
- نیلوفر، ۳۱ ساله، نازیآباد تهران، کارشناس منابع انسانی 🧩: میگفت همیشه فکر میکرد «من آدم حساسیام». بعد فهمید حساسیتش بیشتر از مغز نیست، از بدنش میآید. وقتی شروع کرد تمرینهای بازدم بلندتر و «میکرو-امنیت»، گفت: «برای اولین بار توی مترو هم بدنم قفل نمیکنه.» 🚇🟢
- امیرحسین، ۴۴ ساله، سعادتآباد، مدیر پروژه 🎯: میگفت جوابش به آیا جهان جای امنی است یا نه؟! همیشه «نه» بود، چون همیشه دنبال نقطهضعف میگشت. وقتی یاد گرفت بهجای کنترلِ همهچیز، منابعش رو لیست کنه، گفت: «انگار از حالت پلیسِ زندگی استعفا دادم!» 👮♂️😄
- هانا، ۲۸ ساله، هامبورگ، نوازنده 🎻: میگفت با یک نگاه تند، بدنش وارد حالت جنگ میشد. با تمرین “نامگذاریِ حالت” (الان بدنم دفاعیه)، گفت: «دیگه با فکر یکی نمیشم؛ فقط میبینمش.» 👀
- سروش، ۳۷ ساله، تهرانپارس، مربی بدنسازی 🏋️: میگفت بدنش همیشه سفت بود؛ حتی توی تعطیلات. وقتی فهمید امنیت یعنی رهاکردن عضلهها، نه فقط حرف زدن، گفت: «انگار تازه فهمیدم شل کردن هم مهارته!» 💪➡️🌿
- لیلا، ۵۲ ساله، ونکوور، پرستار 🩺: میگفت سالها به بیماران آرامش میداد اما خودش امنیت نداشت. با همتنظیمی در رابطه (نفس کشیدن کنار همسرش بدون حرف)، گفت: «عجیب بود… بدون حرف، بدنم باور کرد.» 🤝🫀
- مهدی، ۲۶ ساله، حوالی انقلاب، دانشجوی ارشد 📚: میگفت ذهنش فلسفی بود اما بدنش همیشه اضطرابی. وقتی «امنیتِ بالغ» را فهمید—خطر هست، ولی من ابزار دارم—گفت: «انگار جهان هنوز همون جهانه، ولی من عوض شدم.» 🔄🌍
- کارلا، ۳۳ ساله، سائوپائولو، طراح گرافیک 🎨: میگفت امنیت براش رنگ داشت: «سبزِ کمرنگ.» بعد هر شب قبل خواب، یک دقیقه فقط همون رنگ رو تصور میکرد و بازدم رو طولانیتر. گفت: «من با رنگها درمان شدم!» 🟢🎨
- پریا، ۴۰ ساله، جردن تهران، وکیل ⚖️: میگفت همیشه آمادهی دفاع بود. وقتی یاد گرفت دفاع لازم نیست همیشگی باشه، گفت: «حالا دفاع میکنم، اما از جای امن. فرقش مثل فرقِ شمشیر با سپره.» 🛡️⚔️
- کیان، ۳۵ ساله، تورنتو، توسعهدهنده نرمافزار 💻: میگفت دنیا براش شبیه اینترنتِ قطع و وصل بود. با تمرین HRV و تنفس منظم، گفت: «انگار سیگنال امنیت قویتر شده؛ رفتارم هم نرمتر شده.» 📶😌
آیا جهان جای امنی است یا نه؟! جمعبندیِ کاربردی و یک دعوتِ کوچک 🌙🎯
اگر بخواهم حرفِ اصلی را مثل یک دکمهی واضح بگویم:
پاسخ آیا جهان جای امنی است یا نه؟! فقط در ذهن نیست؛ در ضربان، نفس، عضله، روده، و رابطههاست. و وقتی این پاسخ از «ناامن» به «عموماً امن و قابل مدیریت» تغییر کند، نتیجهاش فقط آرامش نیست؛ یک «بازچینیِ شخصیت» است: مهربانی بیشتر، انعطاف بیشتر، خواب بهتر، رابطه سالمتر، تصمیمهای شفافتر ✅✨
و حالا یک دعوتِ کوچک (اما اثرگذار):
امشب یا همین امروز، فقط ۶۰ ثانیه برای بدنِ خودت وقت بگذار: بازدم را کمی بلندتر کن، چشمها را نرم کن، و بگو:
🟢 «همین الآن، در این لحظه، من امنم.»
اگر این جمله را بدن هم کمکم باور کند، جهان—even با همهی سختیهایش—دیگر شبیه میدان جنگ دائمی نخواهد بود 🌿🌍
در کلینیک مغز و اعصاب و روان دکتر مصطفی امیری، ما دقیقاً با همین لایهها کار میکنیم: از ارزیابیهای تخصصی مغز و اعصاب و روانپزشکی تا درمانهای اختلالات خواب و انجام تست خواب، و همچنین مشاورههای روانشناسی بهصورت حضوری و آنلاین برای ایرانیان داخل و خارج از کشور—با رویکردی علمی، انسانی و قابل اعتماد 🧠🩺🌙





